هم سلولی...
گفتی در وجودت موجی از محبت است بیا .امدم چون تو ازمن خواسته بودی.بی هیچ تردیدی سوار بر موج خواسته ات شدم این تنها گناه من بود.حال که بر احوال خود نظاره میکنم فقط مرگ ارزو هاست که خود نمایی میکند وغمی سنگین بر شانه هایم.تو بی رحمی را به حد بالایش رساندی .تو غرق در گناه /من ماندم ومرگ ارزو هایم/ اگر روزی خیزم از این تیر شصت مرا خانه ی پیر زن هست بسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس.
نظرات شما عزیزان:
وبلاگ جالب و زیبایی داری با تبادل لینک موافقم
منو با عنوان وبلاگ لینک کن مرسی
پاسخ:پیوندت مبارک.
❥.FAR.❤.HAN.❥ + سه شنبه 26 ارديبهشت 1392
/ 21:22 /